- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و شهادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
پس از تو آسمان از دامنش خورشید کم دارد زمین در سینهاش دریای طوفانزای غم دارد پدر بودی جهان را، بعد تو این پیر وامانده چنان طفل یتـیمی تا ابـد چشمان نم دارد رسیده پشت در، اذن دخول انگار میخواند که عزرائیل هم چشمی بر این بابالکرم دارد قلم کاغذ نیاوردند آن روز، آه از آن روز بگو بنویسد اینک هر که در دستش قلم دارد پس از خود میسپاری دوستان و دشمنانت را به دست مهربانمردی که شمشیر دو دم دارد تو میخواهی پس از خود آن کسی بر منبرت باشد که با هر خطبهاش صد تیغ بُرّان بر ستم دارد کسی که خم نکرده لحظهای سر پیش این دنیا ولی پیش یتیمان و فقیران پشت خم دارد برایت جانشین باید علی باشد، علی باشد که بینام عـلی اسلاممان بسیار کم دارد
: امتیاز
|
مدح و شهادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
مـدیـنـه مـاه تـو آمـادۀ سـفـر شـده است نشان کوچ، در آئینه جلوهگر شده است بدونِ پلـک زدن، چون هـمیـشۀ تـاریخ به گِردِ شمس نبوت، علی قمر شده است دُرُست، دوخته چون برق چشم در چشمش اگرچه از همه کس، دلشکستهتر شده است وداع جان و جهان میکند «رسول کریم» همانکه عشق از او صاحبِ نظر شده است بـه یُـمـن تـابـشِ این آفـتـابِ عـالـمگـیـر شبِ جهـالتِ قومِ عرب سحر شده است خدا گواست که از پـرتو هـدایت اوست اگر عـدالت و توحـید مستقـر شده است اَلا رسـول مکـرم! که در بـسـیطِ زمین به کیمیایِ نگاه تو خاک، زر شده است قسم به عصمتِ یاسین، قسم به عترتِ یاس جهانِ ما به پیـامِ تو تـشـنهتر شده است به شوقِ جلوهای از آن جمال نورانیست اگر که دیدۀ دلهـا، خـدانگـر شده است ز فـیـضِ تــربـیـتِ آن دم مـسـیــحـایـی دعای زندهدلان، صاحبِ اثر شده است دوبـاره پـنـجـرهای تا مدیـنه بگـشـائـیـم مدینهای که یتیم از چنین پدر شده است در آن فضایِ نفسگیر، گرم راز و نیاز امـینِ وحـی خـدا، با پـیـامـبر شده است صدا، صدای رسولِ خـداست میگـویـد صدایِ پیکِ اجل شد، صدای در شده است بـرای سـیـر در آفـاقِ عــالـمِ مـلـکـوت تـمامِ هـسـتیاش آمـادۀ سـفـر شده است شتاب کن سوی مسجد، اذان بگوی بلال! بگو که فاطمه از غصه خونجگر شده است مـدیـنـه را و حـرم را سـیاهپـوش کنید! صدای گریۀ زهراست، خوب گوش کنید!
: امتیاز
|
مدح و مناجات با پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
دارد سرِ تعـظـیـم سـرِ ما به نجف خیلی شدهایم عاشق و بیتاب نجف از خـاک اضـافی شـما خـلق شدیم مادر به مدینه رفت و بابا به نجف دل را به کـسی نـدادم اِلا به عـلـی لا حــول و لا قــوة اِلا بـه نـجــف دیــوانــۀ ایــوان طــلایـی هـسـتــم ما قـبـلتـر از سـرزدنِ نـورِ نـبـی نـور عـلـی اُفـتاده به منـشورِ نـبی بیرون نشد از لبش به جز حرف علی بـگـذار اویـس و مـبـتـلایت باشـیم ما مـعـتـکـفـان در حـرایت بـاشـیم فـریاد زنان عـلی علی میخوانـیم
: امتیاز
|
مدح و شهادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
چه اعجازیست در چشمش، که نازل کرده باران را گـلـستان میکند لبخندهای او بیـابـان را بزرگان از همان اول به پایش سجده میکردند مدائن از سرِ تعظیم ویران کرد ایوان را میان شانههایش میدرخشد قرص خورشیدی که روزی در تجارتها بحیرا دیده بود آن را عذاب دوری از کویش، خیال دیدن رویش پریشان میکند نزدیک سیصد سال، سلمان را نیازی نیست هنگام فتوحاتش به شمشیری فقط کافیست طولانی کند تحریر قرآن را به غیر از دوستی با اهل بیت اجری نمیخواهد نمک از سفرهاش برداشتی، مشکن نمکدان را ولی چندیست زهرا روز و شب از گریه بیتاب است علی این روزها باید بسازد بیتالاحزان را علی، شب با چراغی خانههای شهر را میگشت ملول از دیو و ددها آرزو میکرد انسان را نَفَس در سینهام تنگ است، از این ماجرا بگذر مجالی تا فدای نَفسِ پیغـمبر کنم جان را همین کافیست مقبول تو باشد بیتی از شعرم که لبخند تو زیبا میکند اشعار حَسّان را
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا در شهادت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
رفتی نگفتی دخترت تنها چه خواهد کرد این درد پهلو، با دل زهرا چه خواهد کرد رفتی نگـفتی اهل بیتت بیکس و کارند بعد از تو دنیا با علی اینجا چه خواهد کرد این بیبصیرت بودنِ این شهـر از آخر با مردمِ بیدین و بیپروا چه خواهد کرد بـابـا سـقـیـفـه بـعـد تـو تـنـهـا خـدا دانـد در بینِ این شهر ستم با ما چه خواهد کرد شهر مـدینه با تو شد شهـر مدینه، لیک بر حال من این چرخش دنیا چه خواهد کرد در بیت الاحزان رفتم و روضه به پا کردم این کلبه را آتش ببین حتی چه خواهد کرد کردی وصیت صبر کن یا حـیدر کراّر وقتی که میافتم زمین، مولا چه خواهد کرد یک تـازیانه راه من را بست در کـوچه باور نمیکردم رود بالا چه خواهد کرد
: امتیاز
|
مدح و شهادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
امـشـب کـه نـاز از مـژۀ تـر کـشـیـدهام با اشک خـویش، نقـش کـبوتر کشیدهام نـقـاش نــیـسـتـم ولـی انـگــار، بـا قـلـم طـرح «مـدیـنه» در دل دفـتر کـشیدهام ماهی به روی «گنبد خضرا» به روشنی آهـی به یـاد «شهـر پـیـمـبر» کـشیدهام گـیـسـوی نخـلهای پـریـشـان شهـر را در برگ ریـز سـرو و صنـوبر کشیدهام شـایـد یـکی، شـبـیـه گـل ارغـوان شود صـد بـار، عـکـس لالـۀ پـرپـر کشیدهام «روح القدس» که داد به دستم گل غزل دیدم به «بیت وحی خـدا» سر کشیدهام صبح قیامت است و «اذاالشمس کورت» من در «مدینه» شورش محشر کشیدهام «پـیک اجل» اجـازۀ وارد شدن گرفت دستی که کوفت حلقه بر این در، کشیدهام در خـانـۀ «حـبـیب خـدا» سوز ناله را بـا روز رسـتـخـیـز، بـرابـر کـشـیــدهام زهرا که بود زمزمههایش جگر خراش او را کـنـار سـاقـی کــوثــر کـشـیــدهام پرواز روح قدسی «خورشید وحی» را با اشک دیـده، پـاک و مطـهـر کشیدهام آتش گرفت، خـیمۀ دل های «اهل بیت» این شـعـلـه را ز عـرش فراتر کشیدهام این باغ، بعد داغ نبی، روز خوش ندید این است اگـر که لالـۀ پـرپـر کـشـیدهام اشکم که پشت «پنجرههای بقیع» ریخت دیـدم که از کـجـا به کـجـا پـر کـشیدهام گفتم به سوز مرثیه: چنگی به دل بزن! دیدی که نقـش ساقی و ساغـر کـشیدهام گفت: از «شفق» بپرس که آب از سرش گذشت امـشـب کـه نـاز از مـژۀ تـر کـشـیـدهام
: امتیاز
|
زبانحال پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم قبل از شهادت
دیـگـر طـبـیب بـر سـر بـالـین نیاورید بالـینِ من حـسـین و حـسن را بیـاورید ای نـور دیـدگـانِ من اینگـونه بیقـرار امروز بر رسول گریبان چه می درید؟
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلاماللهعلیها در شهادت پیغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
بعد از تو درد فـاطـمـه بسیار میشود هـمـسـایـۀ قـدیـم گـلـت خـار مـیشـود دسـتـان کـیـنـه بـاز شـود بعـد تو ولی بـسـته دو دست حـیـدر کـرار میشود
: امتیاز
|
مدح و شهادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
از آسـمـان غـم درد آورش زمین افتاد همان قـبـیله که پیـغـمـبرش زمین افتاد چه با ادب ملک الـمـوت در زد آهسته ز شـرم فاطـمه بال و پرش زمین افتاد در این دقـایق آخر عـلی عـلی میکرد ز احـتـضار نـبی حـیـدرش زمین افتاد ز گـریـۀ حـسـنـیـنـش به گـریه افـتاد و چه اشکها ز دو چشم ترش زمین افتاد پـدر نـگـاه به چـادر سـیـاه دخـتر کـرد مـصیبت از نـظـر آخـرش زمـین افتاد چـقـدر دست به سـیـنـه سلام کرد ولی ضـریح خـانۀ زهـرا درش زمین افـتاد نوشـتـهانـد کـمـی بعـد قـتـل پـیـغـمـبـر میان عـربـدهها دخـتـرش زمـین افـتـاد لگد به شاخه طوبی که خورد، زود شکست به پیش چـشم همه نوبـرش زمین افتاد همان علی که چنان کوه بود اینهمه سال به خنده گفت کسی؛ آخرش زمین افتاد! گـریز حـرف مرا هر کسی نمیفـهـمد زنی جوان جلوی شوهرش زمین افتاد
: امتیاز
|
مدح و شهادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
خوش بحال دلِ آنکس که گرفتارِ تو شد چشم بیمار تو را دیده و بیـمارِ تو شد هــدفَـت بـود بـنـا کــردنِ وحــدانـیّـت سجـده آورد عـلی؛ یار وفـادارِ تو شد از خدا گفتی و کفار به تو طعنه زدند نگرفتی به دل و لطف و کرم کارِ تو شد زیرِ بارِ سـتم و دشمنی و زخـم زبـان کمرت خم شد و اسلام بدهکارِ تو شد بعـد تو دلـهـره افـتـاد به جـانِ یـثـرب کعبه مشکی به تنش کرد و عزادارِ تو شد رفتی و باغ فدک مثل خلافت شد غصب دوّمی آمد و در کوچه طلبکـارِ تو شد رفتی و سوخت سراپایِ حدیث ثـقـلین شـعـلهها باعـث بیتـابی بسـیارِ تو شد پیرهن دوخت و نان پخت و فقط درد کشید با دلی خـون شـده آمـادهٔ دیدارِ تو شد!
: امتیاز
|
مدح و مرثیه پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
مصـائب تو مـگـر از مسـیح کـمـتر بود؟ چـهقـدر سـهـم دل آخـرین پـیـمـبـر بـود؟ چه زجرها که کشیدی که سر بر آرد دین درخـت عـمـر تو با خـوندل تــناور بود تو را چـگـونه گـذشت آن کـبود لحـظاتی که چشم شعب ابیطالب از غمت تر بود حجاز حجم نفـسگـیر کـیـنه بود و لجـاج نـفـاق قـوم تـو یـک کـارزار دیـگـر بـود تو با دو قـاطـبۀ شرک و جهـل جنگـیدی و رنـجهـای تو حـتـی از این فـراتـر بود امــیـن! یــتــیـم پُــر آوازۀ بـنــیهــاشــم! نـگـاه تـو خـود امــاننـامـۀ مـعـطـر بـود
: امتیاز
|
مدح و شهادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
ماه صفر رسید و افق رنگ دیگر است عالم سیاهپوش به سوگ سه سرور است ذرات غـم نـشـسـتـه به رخـسـار آفـتاب از داغ آنکه بر دو جهان سایهگستر است کـعـبه سـیـاهپـوش و به تـن جـامـۀ عـزا زمزم به حال زمزمه و چشم او تر است مـاه عــزای سـیـد و ســالار انـبـیـاسـت کوثر ز اشک فاطمه لبریز گوهر است بر کـائـنـات گـرد یتـیـمی نشـسـته است رفت آن پـدر که مـظـهر الله اکـبر است مـاه سـقــیــفـه آمـد و افــروخـت آتـشـی کز دود آن به چشم بشر تا به محشر است خود ماه چیست یک کرۀ کوچکی ز خاک در پیـش کائـنات ز یک ذره کمتر است از پشت در طنین صدایی رسد به گوش خاکم به سر که نالۀ زهرای اطهر است آن هم دری که روح امین اذن میگرفت والله، جـای گــفـتــن الله اکــبـر اسـت...
: امتیاز
|
مدح و شهادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و خیانت اهل سقیفه
چرخ گردون را عجب غوغا و شوری در سر است یا که گیتی را فنا گردیده وقت محشر است بر چه میریزد سرشک تلخ از مژگان فلک عالمی را رخت ماتم نوحهگر بر پیکر است ارض هستی یکسره گردیده بیصبر و سکون خون چکان عرش و فلک در ماتم پیغمبر است فاطمه دخت نبی میسوزد از هجـر پدر خلقت هستی پریشان از نوای کوثر است یک طرف نالان حسن سویی حسین و زینبین سوی دیگر دل غمین بهر برادر حیدر است ناگهان آمد سروشی غم مخور زهرای من نگذرد چندی پدر واصل به وصل دختر است مهر تابان هدایت گشته خـاموش عاقبت مرتضی دیگر غریب و بیکس و بییاور است آب غسل تو نخشکیده هنوز ای نور حق دخترت پهلو شکسته بین دیوار و در است بعد تو از آتش بدعـتت سرایت سوخـتند غنچه نارستهای از ظلم کینه پرپر است خـیز از جا یا رسـولالله بـنگر بیمعـین ریسمان بر گردن فتاح و میر خیبر است یا رسولالله چنان سیلی به زهرایت زدند کز شرارش تا ابد نیلی عذار دختر است یا رسولالله زجا برخیز و زهرا را ببین آنکه را خواندی ابیها را گرامی مادر است یا رسولالله عـلی شد بعـد تو خانهنـشین حق شده خاموش و ناحق بهر امت رهبر است
: امتیاز
|
مدح و شهادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
هنگـامـه رنج و غـم و ماتم شده امشب گـریـان، ز غـمى دیده عالم شده امشب پـایـان شـب آخـر مـاه صـفـر است این یا آنـكه ز نـو مـاه مـحـرّم شـده امـشب
: امتیاز
|
زبانحال پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم قبل از شهادت و خیانت اهل سقیفه
تا چَشمِ من به چَشمِ تو دلدار میخورد اِنـگـار که به دیـدۀ من خـار میخـورد غُـصّه نخـور که زود میآیی کنارِ من چَشمت سه ماه حَسرتِ دیدار میخورد بوی بهـشت میرسد از سـیـنهات ولی روزی دَرِ بهشت تو مِسـمار میخورد در پشت در که نالۀ جانـسوز میکشی پهلـوی تو به گـوشـۀ دیـوار میخـورد پیشِ تو میبـرَند عـلی را کِـشانکِـشان غُصّه، علی، از آن همه آزار میخورد جـانِ پـدر صِـدا بـزنـی زود مـیرسـم بر بازویت، غَلاف که هربار میخورد از سیـنهام حُسین و حَسن را جُدا مکن نَخـلِ من از دو میـوۀ تو بار میخورد روزی حَسن به شَهـرِ مدینه شَوَد کبود از دَستِ یار، زَهـرِ شَرَربار میخورد روزی حُسین، با سَرِ زخمی به روی نِی سنگ از جفای کوچه و بازار میخورد با دستهای بسـته رَوَد زِینَـبَت به شام این دُخـترِ تو لَـطمـۀ بـسـیار میخورد
: امتیاز
|
زبانحال پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم قبل از شهادت با حضرت زهرا
دخترم روشنی چـشم تَـرَم زهـرا جـان پـیشتر آی و بـبـین بیـشترم زهـرا جان سفـر مرگ به پـیـش آمده و بـاید رفت زین جهان رو به جهان دگرم زهرا جان جـان سـپارم من و از فـتـنه ایـام تو را به خداوند جهـان میسـپـرم زهرا جان دخـترم این همه در ماتم من گریه مکن آتش از اشک مزن بر جگرم زهرا جان بعد من عمر تو کم باشد و از عترت من زودتـر از همه آئی به برم زهـرا جان ناگـزیرم که در این امت بیمهر تو را میگذارم من و خود میگذرم زهرا جان
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلاماللهعلیها در شهادت پیغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
بابا پس از تو حُرمتِ ما مستدام نیست جای من و علی وسط این عـوام نیست تا هستی حُرمتِ حَرمت در مدینه هست ورنه به اهل بیت تو هیچ احترام نیست زانـو زدم به بیکـسیام گـریـه میکـنم از گـریۀ زیـاد اثـری در صـدام نیست ماه مـدیـنه هستی و بعد از غـروب تو فرقی دگر میان همین صبح و شام نیست دلـشـورههای دخـتـر خـود را نگـاه کن تو میروی و دلخوشی اصلاً برام نیست این خـانه بـود بـابِ حـوائـج ولی دگـر از این عشیره در حَرمت ازدحام نیست بابا بـمـان و اشـک مـرا بیـشـتـر مکن زخـم مـرا به غـیـر پـدر الـتـیـام نیست این روزها نفس زدنت هم به سختی است خـنده دگر به روی لبت ای امام نیست ارکـانِ من تویی و عـلی، لیک بعـد تو غیر از عـلی به زندگیِ من قوام نیست تنها شدی و خـونِ جگـر بود حـاصلت گفتم که، بینِ این همه یک بامرام نیست گـفـتی مباد تـشـنه بـخـوابـد حـسین من حـالا غـمـی شـبـیهِ غـم کـربـلام نیست
: امتیاز
|
زبانحال پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم قبل از شهادت
چرا چشمت پُر اشک و سینهات پُر آه میباشد مخور غصه پس از من عمر تو کوتاه میباشد مسوزان قلب بابا را چنین ناله مزن زهرا که شاد از نـاله تو دشمن گمراه میباشد علی را کردهام مأمور صبر و تو کنارش باش پس از من روزهای بی کسی در راه میباشد سپر بهر علی شو وقت آتش سوزی خانه بدان که قـتلگـاه تو همین درگـاه میباشد همین که میزند زخم زبان بر من به پیش تو تو را بعد پدر در کوچه سد راه میباشد بلـرزاند مرا در قـبر تا بر تو زند سـیلی که از مهری که من دارم به تو آگاه میباشد
: امتیاز
|
مدح و شهادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
زهرا به خانه و ملک الموت پشت در از بـهـر قـبـض روح شـریـف پیـامـبر از هیچ کس نکرده طلب اذن و ای عجب بـیاذن فـاطــمـه نـنـهـد پــای پـیـشتـر با آن که بود داغ پـدر سخـت، فـاطـمه در باز کرد و اشک فرو ریخت از بصر یک چشم او به سوی اجل چشم دیگرش مـحـو نـگـاه آخــر خـود بـود بـر پــدر اشک حسن چکیده به رخسار مصطفی روی حـسـین بر روی قـلـب پـیـامـبـر دیگر نداشت جان که کند هر دو را سوار بر روی دوش خویش به هر کوی و هر گذر زد بوسهها به حلق حـسین و لب حسن از جان و دل گرفت چو جان هر دو را به بر هر لحظه یاد کرد به افسوس و اشک و آه گاهی ز طشت و گاه ز گـودال قـتلگاه
: امتیاز
|
مدح و شهادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
مدینه شد ز داغ مصطفی بیتالحزن امشب فضای عالم هستی بود غرق محن امشب مکن ای آسمان روشن چراغ ماه را کز کین چراغ لاله شد خاموش در صحن چمن امشب نه تنها ماتم جان سوز پرچمدار توحید است که هستی شد سیهپوش امام ممتحن امشب گهی گریم ز داغ جانگداز حضرت خاتم گهی نالم چو نی در سوگ فرزندش حسن امشب فدا شد ناخدای فلک حق در بحر طوفان زا که شد دریای دیده در عزایش موج زن امشب دهد غسل از سرشک دیدگان با زاری و شیون عـلیّ بتشکن جسم نبی بتشکن امشب نمیدانم چه حالی میکند پیدا امیر عشق چو میسازد تن آن جان جانان را کفن امشب شد از داغ دو ماتم قلب زهرا لالهسان خونین که در دشت بلا گم کرده یاس و یاسمن امشب چراغ انجمن آرا شده خاموش و اهل دل کند روشن چراغ آه در هر انجمن امشب سرآمد بر همه غـمهاست داغ ماتم خاتم که امّت را برون رفته است روح از ملک تن امشب شرر زد حافظی بر دفتر دل خامهات کاین سان که آتش میزنی بر جان، تو با سوز سخن امشب
: امتیاز
|
مدح و شهادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و خیانت اهل سقیفه
از سـراپـای مـدیـنه گِـل غـم میریـزد اشک از دیـدۀ غـمبـار حـرم میریـزد سایۀ خنده از این گـلکـده کم کم برود نـور از خـنده لبهای تـرش میبـارید از گـرفـتاری امت به جـزا میتـرسید دخترت زار به سر میزند ای وای دلم در دلم غصه شرر میزند ای وای دلم
: امتیاز
|